باران می بارد
به حرمت کداممان ؟
نمی دانم
همین اندازه می دانم که صدای پای خداست
شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم
باران می بارد
به حرمت کداممان ؟
نمی دانم
همین اندازه می دانم که صدای پای خداست
شاید دلی در این حوالی گفته باشد دوستت دارم
شب شکست ، پيمان شکست ، عهدي شکست ، قلبي شکست
از شکست هر شکستي بر دلم آهي نشست . . .
بوسه ام رامی گذارم پشت در
قهرکردی قهرکردم سربه سر
تو بیا در را تماما بازکن
هرچه می خواهی برایم نازکن
من غرورم راشکستم داشتی؟
آمدم حالا توبامن آشتی؟
روزگــــــــــــــــــــــــاری بیدی را شکستند …
به نامردی تبر بر ریشه اش بستند …
ولی افسوس همانهایی شکستند ….
که روزی زیر سایه اش می نشستند ….